دیشب غم مرا به ناکجا آباد برد

منو ببخش که حضور متبرکت رو نادیده گرفتم، منو ببخش که عین بچه ها بلند بلند گریه کردم

مامان اومد توی تخت کنارم نشست و من به تمنای غمخواری اون غم هام رو به روی خودم آوردم

چه حس خوبیه مادر کنارت باشه، مادر میفهمه بغ کردی، مادر میفهمه مدت هاست گریه نکردی

...