مثل یه سیاه چاله همه نور رو در خودش میبلعه و نمیگذاره هیچ چیز ازش روشن بشه
مرگ رو می گم
مرگ دیگری
تلخی مزمن
می رن انگار هیچ وقت نبودند
آه از خاطره ها