...من و نور

افکاری که دست و پا می زنند برای نوشته شدن...

دوران تنهایی

 

کجا رواست 

که از دست دوست هم بکشد

دلی که اینهمه

از دست روزگار کشید؟

دقیق یادم نیست از چه زمانی شروع کردم به تنها شدن. بله شروع کردم چون تنهایی خودخواسته ای بود. به طرز بی رحمانه ای از هر آدمی که سر راهم سبز می شد نشانه ای از جفا میافتم و همین باعث میشد چیزی از درونم با او در میان نگذارم. رؤیایم این بود که دوستی داشته باشم و در سخت ترین و سردترین روزها بنشینم و همه چیز را برایش از سیر تا پیاز و از پیدا و پنهان برایش بگویم و آخر کار بپرسم بنظرت چه کار کنم و هر چه با هم بهش رسیدیم همان را انجام دهدم بدون ذره ای شک و نگاه به پشت سر.

من بودم و آزمون و خطا و وجودی که کسی از همه چیز آن خبر نداشت و این دست و پایم را می بست و از من یک محافظه کار می ساخت. محافظه کاری که آنقدر با خودش راز و رمز دارد که دیگر ظرفیتش تکمیل شده. شادی ام را از من میگرفت.

 

هنوز در رؤیاهام منتظر آمدن دختری با صورتی معصوم و نگاهی پر حرف مانده ام که رفاقتی آغاز کنم و تا آخر عمر پای این رفاقت بمانم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مینو مؤمنی

خلقت یا تکامل

مطمئنم یه روزی تو هم دنبال جواب این سؤال راه میفتی که دنیایی که الان میبینیم حاصل خلقت هوشمنده یا تکامل؟

البته حتی اگر حاصل تکامل باشه آیا میتونه خلقت رو منتفی کنه؟

اون روز شاید من نباشم، شاید من باشم، شایدم بیای از خودم بپرسی.

باید زیاد خوند و بهش فکر کرد، حتی اگر این فکر کردن و زیاد دونستن هیچ نتیجه ای نداشته باشه برات لذت بخش خواهد بود.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مینو مؤمنی

کلمات

اگر بنگریم که در آغاز هیچ نبوده و همه چیز با کلمات آغاز شده است، میبینیم که این واژه ها هستند که هستی بیکران را، کائنات را و عالم و آدم را بازنمایی میکنند. دانش بشر در باره هرچه هست با کلمات نضج میگیرد و از کلمات سر بر می آورد با کلمات مبادله میشود.

 این کلمات هستند که که امور عالم و آدم را از کتمِ نهفتگیِ پوشیدگی و در پرده بودگی فرا می خوانند بر آفتاب می افکنند و موضوع آگاهی و تأمل و تفکر ما ما میکنند.

هر چه کلمات نسبت و قرابیت بیشتری با امور و اشیاء داشته باشند بیشتر بازاندیشیده میشوند.

 

 

(... از کتاب آقایان بازرگان و فراستخواه)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مینو مؤمنی

بسم الله الرحمن الرحیم

یه دوشنبه ی گرم تابستونی که امروز باشه ناامید از اینستاگرام و فیس بوک و توئیتر، بلاگ دات آی آر شد تجربه ی جدیدی از تلاش برای تحقق یکی از دغدغه هام. "به اشتراک گذاشتن افکار"

جمله ای در کتاب وقتی نیچه گریست هست که میگه:" ذهنم آبستن افکاریه و اون بچه میخواد متولد بشه" (نقل قول با دخل و تصرف)

هنوز قالب مشخصی توی ذهنم ندارم و فعلا هر مطلبی که در ذهنم دست و پا بزنه برای متولد شدن مینویسم.

"بسم الله الرحمن الرحیم"

In a hot summer monday, today, disappointed from Instagram, facebook and twitter, Blog.ir was a new exercise for sharing toughts, one of my concerns.

As Neitzche says in "when Neitzche webt": my mind is inseminated by my toughts and that baby wants to be borned."

alreday i have no idea to write about what so write any thing wants to be borned.

"In the name of God"

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰