نمیدونم چندم مرداد 1403

با خودم گفتم تا از اینجا نرفتم باید ببینمت...شاید اون اتفاقات و اون حرفهایی که بین من و تو افتاد و ردو بدل شد هر رابطه دوستی دیگه ای را تاابد از هم پاشونده بود اما ببین چی بوده که هنوز اندازه اون وقت ها دوستت دارم ... واقعا به طرز خاصی خوبی زهره..میدرخشی تو آسمون خاطراتم...امیدوارم به اوجی که لایقش هستی برسی... شاید الانشم هستی

قدر زر زرگر شناسد/قدر گوهر گوهری

پ.ن: این دوست داشتن احتمالا تو ژن های من هم رفته که نور بهت گفت میشه تو مثلا مامان من باشی heart

 

من و زهره و نور و روشنا