عظمت اروپا در توجّه به دنیا بود. قرون وسطی زندگی را خوار می‌­شمرد و دنیا را تحقیر می‌کرد. اروپای جدید دنیا را تحقیر نکرد بلکه آن را به سطح ساحت دوم یعنی عقل رساند. موقتاً تعادل برقرار شد. اروپا به مدت سه چهار قرن یعنی تا قرن بیستم اروپای متعادل بود. به این جهت به قدرت رسید و قدرتش را هم تحمیل کرد؛ نه اینکه برخلاف آنچه ما غالباً تصور می‌کنیم اروپا با ظلم و جور و ستم و ... اروپا شده، قدرت پیداکرده، نه چنین چیزی نیست.

اروپا ستمگر، ظالم و استعمارگر است. درست است اما اروپا زحمت‌کشیده، اروپا با هوس ساخته نشده، اروپا با بوالهوسی ساخته نشده، با بوالهوسی که نمی‌شود علم درست کرد، با بوالهوسی که نظم به وجود نمی­آید.

با بوالهوسی دانشگاه به وجود نمی­آید یعنی کسی مثل نیوتون که همه عمرش را صرف علم کرده با بوالهوسی این کار را کرده؟ نه.

اروپا با علم به وجود آمده. با تعادلی که در تاریخ اروپا به وجود آمده این بخت را داشته است. موهبت را داشته یا نمی‌دانم لطف الهی را داشته، به قدرت رسیده، تعادل به‌هم‌خورده، غرور ایجادشده، ظلم کرده، تعدی کرده حقوق بشر را خودش آورده و زیر پا گذاشته است.

بخشی از سخنرانی دکتر داوری اردکانی